به سوی خدا
شناخت ادیان مذهبی

 یکی از بازدید کنندگان عزیز دوتا سوال پرسیده که من حالا در سطح خودم به اونا پاسخ می دم،

1.اگه گناه کنی به امید اینکه روزی توبه کنی؟

خب با یک مثال جواب می دم

اگه یک لباس سفید را داخل یک ظرف روغن بندازیم و اون حسابی روغنی کنیم بعد آیا می شه اون مثل روز اولش تمیز کرد؟(به نقل از مرحوم استاد کافی)

درسته که توبه واقعی باعث می شه آدم به درجه ی بالایی از معرفت برسه ولی با گناه نکردن زود تر و راحت تر می شه این کار را کرد،آخه می دانید،توبه سه مر حله داره:

1.توبه ی خدا:به معنی اینکه خدا توفیق توبه را به ما بده.

2.توبه ی انسان:یعنی فردی که به او توفیق داده شده از کرده ی خودش پشیمان بشود و بگردد به مسیر اخلاص.

3.توبه ی خدا:بعد از این دو مرحله تصمیم با خداست که توبه ما را پذیرد یا نه.

البته نا امید نشید چون خدا «آمرزنده»و «رحیم»هست پس علاوه بر توفیق،توبه را هم خواهد پذیرفت ولی مشکل اینجاست که خود ما توبه نمی کنیم.این را اضافه کنم که برادران حضرت یوسف (ع)به این امید ایشان را داخل چاه انداختند که وقتی برگشتند توبه خواهند کرد ولی خداوند تا زمانی که حضرت یوسف(ع)عزیز مصر نشد و برادران خود را نبخشید توفیق توبه را به آنان نداد.

2. اینکه توبه خود رو هر روز بشکنی؟

اینکه ما هروز توبه کنیم و بعد از توبه دوباره گناه کنیم مانند این است که خدا را به مسخره گرفته ایم و این خود گناه کبیره است.

به زودی مراحل توبه را برایتان خواهد گفت،واینکه بعضی از توبه ها فقط با استغفار حل می شه.


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 21 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 احکام الهی بیش از آنکه به محدودیت لذت ها منجر شوند، به ماندگارىِ لذتها و پایداری نشاط و خوشی ها  می انجامند. ازاین روست که حضرت علی(ع) می فرمایند:«پوشیدگی زن،برایش بهتر است و زیبایی اش را پایدارتر می سازد.» رعایت حجاب احساسات را سالم نگه  می دارد و عاطفه ها و محبتها را در کانون گرم خانواده، متمرکز می سازد و نشاط کانون خانواده و اعتماد آنان را به یکدیگر، افزایش می دهد و زن و مرد را از گرداب  بی اعتنایی به همدیگر نجات  می دهد. ازهم پاشیدگیِ نظام خانواده بحرانی است که هم اکنون دامن گیر جوامع غرب شده است: شکل گیری کانون خانواده باید بر اساس عشق و محبت باشد و مهم ترین ابزار این امر، میل جنسی نسبت به یکدیگر است. در غرب، این میل رو به افول گذاشته و بنیان خانواده ها متزلزل شده است. همچنین، عشق و عاطفه ی همسران نسبت به یکدیگر، به دلیل روابط متعدد با دیگران، قبل و بعد از ازدواج، کاهش یافته است.


نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 چادر به صورت که در میان ایرانیان معمول است، یعنی چادر بلند تا پایین پا، در میان عربها رایج نبوده است؛ ولی آنان چیزى شبیه نیمه چادر داشتند. ظاهرا «جلباب»، در آیات قرآن، اشاره به همین نیمه چادر دارد که نه مثل مقنعه و روسرى، کوتاه است و نه مثل چادر، خیلی بلند.این حجاب شاید تا کمر و کم پایین ترمی رسیده است و اعراب از آن استفاده می کردند.پوشش اعراب درع و ملحفه و مقنعه بود: درع پیراهن بلندى است که تا پشت پا می رسد و آستین هایش بلند و گشاد است؛ ملحفه همان چادر است که به خود می پیچند و مقنعه را نیز به سر می کنند. از روایات، می توان فهمید که زنان و دختران ائمه(ع) هر سه پوشش فوق را داشتند. در آداب نمازگزار هم آمده است که زن در هنگام نماز، اگر بخواهد حجاب کامل داشته باشد، باید از مقنعه و درع و ملحفه استفاده کند. پوشش و لباس، همواره با انسان بوده و پوشش زنان، در همه ی تمدنها، بیشتر از مردان بوده است. در تمدن فینیقی ها که چهارهزار سال پیش از میلاد می زیسته اند، زنان حجاب داشتند و براى پوشش خویش، از پارچه هاى سرخرنگ استفاده می کردند. زنان آریای نیز حجاب داشتند و آنان که از طبقات بالاى اجتماع بودند، برا حجاب ارزش ویژه اى قائل می شدند. در بین یونانیان، رسم بود که زنان حتی صورت هاى خویش را با قسمت از روپوش بسیار ظریف بپوشانند و مادران و دایگان وظیفه ی تعلیم وتعلم را بر عهده داشتند.آشوریان و کلدانیان نیز حجاب

نوشته شده در تاريخ یک شنبه 20 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 آیا اعتقاد به عصمت پیامبران و امامان(ع)، بر زندگی فردى و اجتماعی شیعیان تأثیرى منفی نمیىىگذارد؟ ى برخى کسانى که عصمت معصومان(ع) را پذیرفتنى نمى یابند، پیامدهایى منفى براى این باور برشمرده و از این راه، به نقد آن پرداخته اند. گروهى چنین پنداشته اند که شخص معصوم را نمى توان الگوى دیگران و برتر از آنان به شمار آورد؛ بلکه آنچه شأن و منزلت پیامبر(ص) را بالا مى برد، زندگى غیرمعصومانه ی اوست که«نشانگر آن است که در جهاد اکبر و مبارزه با نفس امّاره، موفق بوده و در غالب اوقات، راه و هدف درست را شناخته و از آن پیروى کرده است.» برخى دیگر، پدیده ی عصمت را سبب رونق بازار دو روی و ظاهرآرایى می دانند و تلاش ى مى کنند با اثبات این نکته که«گناه، در طرح خلقت آدمى مندرج است»،وجدان گناه آلودگان را آسوده سازند و بدین وسیله، به گمان خود، آنان را از مقدس مابى و زهد فروشى برحذر دارند. در پاسخ به چنین دیدگاه، چند نکته را یادآور مى شویم:

1-5.دستیابى پیامبران و امامان(ع) به کمالات ویژه اى نظیر عصمت، گزاف و بى دلیل نبوده 1 است و در شایستگی هاى اکتساب آنان ریشه دارد؛بنابراین، عصمت پیامبران و امامان از گناه، افزون بر فواید دیگر، در بعد عمل، از انسان دستگیرى مى کند و نمونه ای کامل از کسانى را فراروى آدمیان قرار مى دهد که از بند شیطان رسته و به خدا پیوسته اند؛ چنانکه عصمت در دریافت و ابلاغ وحى نیز در بعد علم، به یارى آدمى مى شتابد و معرفت حقیقى و سعادت واقعى را دستیافتنى مى سازد. مقصود,

توسط ناشناس

 من علاقه ی زیادی به فیلم دیدن دارم مخصوصا فیلم های اکشن و تخیلی.البته باید بگم که ماهواره ندارم ولی خوب بچه فیلم زیاد بهم می دن.

چند وقت پیش یکی از بچه ها فیلم «نبرد تایتان ها (clash of the titansرا بهم داد.این دومین فیلم پر فروش آمریک در سال 2010 بوده یک فیلم فوق العاده تخیلی و دارای صنحه های جذاب.اما مشکل اصلی اون چیه؟موضوع این بر اساس یک افسانه ی قدیمی که از داخل سطل آشغال های آمریکا بیرون کشیده شده ساخته شده است.(البته داخل فیلم دقیقا اسم افراد را ذکر می کنه ولی خب من یادم نیست،شرمنده)

موضوع فیلم:بر اساس یک داستان قدیمی شخصی خدای تمام دنیا ها و جهان بوده و سه فرزند پسر داشته است.این سه پسر تصمیم می گیرند که پدر را از مسند قدرت پایین کشیده و خود قدرت را بدست بگیرند.یکی از آن ها با قسمتی از وجود خود یک موجود عظیمی را به نام کراکن درست می کنه و با اون پدرش را می کشه.حالا دو برادر دیگرش خدا بو دن را به سه قسمت تقسیم می کنندو اون تا به مقام های والایی دست پیدا می کنند و کسی که کراکن را درست کرد را به دنیا مردگان تبعید می کنند.و...

این فیلم در کل مثل یک تیشه می ماند که سعی بر قطع کردن ریشه ی تمام اعتقادات ما دارد.البته داستان به همین جا ختم نمی شود بلکه دوستان عزیز هالیوودی یک فیلم دیگه را تو همون سال 2010 با نام «پرسی جکسون و دزد صاعقه»را ساخته و بر روی پرده ی سینما رفت، خب اون هم در نوع خود یک فیلم تخیلی عالی به شمار می رفت. البته اگر کسی این دو فیلم را دیده باشد می تواند به راحتی شباهت 70 درصدی را از لحاظ محتوایی این دو فیلم کاملا واضح مشاهده کند.خب به نظر شما چرا باید این دوستان عزیز آمریکای این قدر تکیه بر ساخت چنین فیلم هایی داشته باشند؟

(لازم به ذکر است که این دو فیلم به صورت دوبله در تمامی فروشگاه ی عرضه ی فیلم مجود بوده می توانید تهیه کنید.)


نوشته شده در تاريخ شنبه 19 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

 شیعیان بر اساس چه دلایلی امامان خود را معصوم می دانند؟

اندیشمندان شیعه براى اثبات عصمت امامان(ع) از ادله ی گوناگونى بهره مى برند که تبیین آنها نیازمند کتابى پرحجم و مستقل است؛ چنان که علامه حلّى با شرح و بسط این دلایل،بیش از هزار نکته دراین باره فراهم آورده است. بااین حال، اشاره هاى کوتاه به این ادله، خالى از فایده نیست و زمینه ی جستجوهاى بیشتر و عمیق تر را فراهم مى سازد.

1-4. جدایی ناپذیرى مقام امامت از عصمت

مقام امامت، آن گونه که از کتاب و سنت برمى آید، در رهبرىِ سیاسی جامعه ی اسلامى خلاصه نمى شود؛ بلکه دنباله ی نبوت و کامل کننده ی رسالت است. چنین تصویرى از مسئله،پیامبر و امام را کنار هم مى نشاند و دلایل عقلىِ عصمت را به قلمروِ امامت نیز مى کشاند. با این تفاوت که در اینجا، به جاى ابلاغ وحى، از تبیین معارف وحیانى سخن مى رود.

2-4.قرآن و عصمت امام

1-2-4.آیه ی امامت: قرآن کریم ظالمان را شایسته ی مقام امامت نمى داند. و با توجه به آنکه فرهنگ قرآن، هر گناهکارى را ظالم می خواند، چاره اى جز پذیرش عصمت امام باقى نمى ماند. این آیه هر چند گفتوگوهاى فراوانى برانگیخته است، اما روشنىِ آن به اندازه اى است که برخى مفسرانِ اهل سنت را نیز به اعترافى چنین واداشته است؛ به طوریییکه یک از این مفسّران می گوید:«این آیه دلیل بر آن است که پیامبران، ]حتى[ پیش از بعثت نیز از گناهان کبیره معصوم اند و فاسقان، شایستگىِ پیامبر ندارند.»

این مفسّر نامدار اگر پیش فرض هاى ذهنى خود را کنار مى نهاد، میان امامت و نبوت فرقى نمى گذاشت و در بیان شروط امام، تنها به عدالت بسنده نمى کرد. زیرا در آیه ی مذکور، سخن بر سر آن است که ظالمان، شایستگىِ دریافت عهد الهى را ,

توسط ناشناس

 هیچ انسانی خالی از امیال و شهوات نفسانی نیست؛بنابراین،چگونه می توان امکان معصوم بودن انسانی را پذیرفت؟

برخی کسانی که به روشنفکران مذهبی شهرنت یافته اند،بی گناهی را گناهی بزرگ برای نوع بشر می شمارند؛با این استدلال که طینت آدمی با اراده و اختیار سر رشته اند و آنان که این ویژگی را ندارند،یا حیوان اند یا فرشته .احمد امین مصری نیز پیراستگی از گناه را نا شدنی می شمارد و با اشاره به وجود گرایش های گوناگون در آدمی،برای انسان عاری از گناه جایگاهی جز پندار نمی شناسد.

در پاسخ باید گفت که چنین نگرشى بیش از هر چیز، نمایانگر برداشت نادرست اینان از پدیده ی عصمت و نادیده گرفتن توانایى هاى آدمى است .براى توضیح بیشتر، چند نکته را یادآور مى شویم:

1-3.سازگارى عصمت با اختیار

1بى تردید، قوام انسان به اراده و اختیار است و در هیچ پدیده ی انسانى، نمى توان این ویژگى را نادیده گرفت. ازسوى دیگر، کسانى که با سخنانى ازاین دست، امکان عصمت را به چالش مى خوانند، نتوانسته اند عصمت و اختیار را با یکدیگر سازش دهند و آن دو را کنار هم بنشانند. ازاینروست که مى گویند:«انسان، با عصیان و اراده و آگاهى و قدرت، خود را ثابت مى کند.» یا «کمال آدمى به این است که با وجود توانایى بر انجام دادن کارهاى زشت، در بیشتر اوقات،جانب خیر و پاکى را ترجیح دهد.»

این در حالى است که در جاى خود، رابطه ی عصمت و اختیار را بررسى کرده و سازگارى آن دو را با یکدیگر به اثبات رسانده اند. به راستى مگر درجاتى از عصمت، کم و بیش در همه ی انسانها تحقق نیافته است؟ کدام انسانِ با اراده اى است که آگاهانه، لب به غذاى مسموم بزند؟ تنها تفاوت معصومان(ع) با دیگران در این است که در نظر آن بزرگواران، همه ی گناهان چون زهرى کشنده اند؛ ازاین رو، خیال نزدیک شدن به آ نرا نیز از سر نمى گذرانند.

2-3.انسانِ برتر؛ نه برتر از انسان

در تاریخ، بسیارى افراد به دلیل بشر بودنِ انبیا، پیامبرى شان را زیر سؤال برده و از پذیرش دعوتشان روىبرتافته اند. پیام آورانِ آسمانى نیز با تأکید بر بشربودن خویش، موهبت الهى را دلیل دستیابى به این مقامات ویژه دانسته اند:«إِنْ نْحنُ إِلاَّ بَشر مِثْلُکمْ وَ لکنَّ اللَهَ یمُنُّ عَلی مَنْ یشاءُ مِنْ عِبادِه»،«ما جز بشرى مثل شما نیستیم؛ ولى، خدا بر,

توسط ناشناس
2.عصمت و اختیار

 اگر عصمت امری اعطایی است،آیا مصونیت پیامبران و امامان از گناه،جبری نخواهد بود؟در این صورت،دلیل برتری آنان بر سایر انسان ها چیست؟

جبری یا اختیاری بودن عصمت،اولین و مهم ترین پرسشی است که این مسئله،پیش چشم خردمندان می نهد؛چرا که ارزش آدمی به ارده ی آزاد و اختیار اوست و جبری انگاشتن عصمت،معصومان را به ماشین خودکاری تبدیل می کند که نه شایسته

الگو شدن برای دیگران اند، و نه سزاوار پادش فراوان.

اختیار آمد عبادت را نمک            ورنه می گردد به نا خواه این فلک

گردش او را نه اجر و نه عقاب      که اختیار آمد هنر وقت حساب

جمله عالم خود مسیح آمدند      نیست آن تسبیح جبری مزدمند

راه حل این مشکل ساده است:سیر اختیاری انسان دو رکن اساسی دارد:علم و اراده.اگر دچار مصیبت می شویم،یا نسبت به زشتی گناه آگاهی کامل نداریم،یا اراده ی قوی برای ترک آن در خود نمی یابیم.هر چه این دو عامل تقویت شوند،دایره ی گناهان آدمی،تنگ تر و تنگ تر خواهد شد.معصومان کسانی هستند که هم از نظر شناخت،چنان اند که زشتی و ناپسندی هر کار بدی را به چشم می بینند و هم به لحاظ اراده،چنان قدرتی دارند که طوفان غرایز حیوانی،عنان اختیار را از کف آنان نمی رباید.همه ی ما مر تبه ای از چنین مصونیت هایی تجربه کرده ایم؛برای مثال،خوردن برخی نجاسات،حتی به فکر هیچ عاقلی هم خطور نمی کند،چه رسد به اینکه جامه ی تحقق بپوشد.اما مسئله به همین جا خاتمه نمی یابد؛پرسشی که هنوز ذهن آدمی را به خود مشغول می دارد،این است که چرا علم و اراده ی آن چنانی،در انحصار گروه اندک است؟درست است که راه حل ذکر شده مشکل اختیار معصومین را چاره می کند؛اما همچنان،دلیل برتری آنان بر سایرین،بی پاسخ مانده است.پیامبر و امام معصوم،گناه را همچون ماده ی سمی می بیند؛از این رو،فکر آن را نیز در سر نمی پروراند.ما نیز اگر چنان علم و اراده ای داشتیم،واجد صفت عصمت می شدیم.

فیض روح القدوس ار باز مدد فرماید                  دیگران هم بکنند آنچه مسیحا کرد

این پرسش اساسی که گاه از آن با عنوان «موهبتی بودن عصمت»یاد می شود،با پاسخ های منفی مختلفی رو به رو شده باشد.یکی از آن ها که در تایید آن،از روایات مختلفی می توان سود جست،راه حل این مشکل را در علم پیشین الهی جستجو می کند؛به این بیان که خداوند پیش از از آفرینش آدمیان،با علم ازلی خود می دانست که گروهی از آنان،بیش از سایرین،از اختیار خود بهره می گیرند و حتی اگر موهبت های ویژه نیز به آنان نرسد،با اعمال اختیاری خود،سر آمد همگان خواهند شد.این منزلتی که اینان با سیر اختیاری خویش بدان می رسیدند.سبب شد که خداوند،مو هبت ویژه ی خویش را به آنان عطا کند ایشان را از علم و اراده ا برخوردار کند که به واسطه ی آن،به مصونیت کامل برسند و در پرتو آن،راهنمایانی مطمئن برای همه ی افراد بشر شوند.

به عبارت دیگر،دلیل اعطای چنین موهبتی،علاوه بر پاداش به خود آنها،فراهم کردن وسایل هدایت برای سایر انسان هاست.این نکته را می توان به خوبی از فرازهای آغازین دعای ندبه فهمید.همچنین،در روایتی از امام صادق(ع)درباره ی موهبت های ویژه ی پیامبران چنین آمده است:«از آنجا که خداوند به هنگام آفرینش پیامبران،می دانست که آنان از او فرمان برداری کرده و فقط او را عبادت می کنند و هیچ گونه شرکی روا نمی دارند.(از موهبت های ویژه ی خویش،برخوردارشان ساخت.)پس اینان به واسطه ی فرمان برداری از خداوند،به این کرامت و منزلت والا رسیدند.»


نوشته شده در تاريخ جمعه 18 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
عصمت زلال محض

 1.مفهوم عصمت

 

واژه ی عصمت از چه زمانی در معنای امروزی آن به کار رفته است؟

عصمت در لغت به معنای منع کردن و بازداشتن است و به همین معنا،در برخی آیات و روایات به کار رفته است:«امروز در برابر فرمان خدا هیچ نگاه دارنده ای نیست؛مگر کسی که (خدا بر او)رحم کند.»(هود،43)یعنی،تنها رحمت اوست که مانع از عذاب می شود.«خدا تو را از (گزند)مردم نگاه می دارد.»(مائده،67) نیز،«تقوای الهی (از آلودگی به گناه)بازتان می دارد.»گفتنی است که بازداشتن و منع کردن،همواره با جبر و اکراه همراه نیست؛بلکه برای کسی که به پند و اندرز بسنده کرد و دایره ی اختیار دیگری را تنگ نمی کنید نیز،می توان این واژه به کار گرفت.

به علاوه، از دیدگاه آیات و روایات،پیامبران و امامن(ع)از هر گونه گناه و خطایی در امان اند.برای بیان این حقیقت،الفاظ وتعابیر گوناگونی به کار رفته است که واژه ی «عصمت» نیز یکی از آن ها ست؛چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:«من و علی و حسن و حسین و نه نفر از فرزندان حسین پاک و معصوم هستیم.»امیر مومنان علی (ع)،نیز با اشاره به این حقیقت که خدای حکیم را نشاید که به اطاعت و پیروی همه جانبه از کسی فرمان دهد که از آلوده شدن به گناه در آمان نیست،می فرمایند:«دلیل آنکه خداوند مردم را به اطاعت (همه جانبه)از پیامبر می خواند،آن است که وی پاک و معصوم است و به گناه فرمان نمی دهد.).

این ها،تنها،نمونه ای است از روایاتی که پیشینه ی کاربرد واژه ی عصمت را می نمایانند و بر این پندار خط بطلان را می کشند که پیدایش این اصطلاح،سال ها پس از ظهور اسلام و در زمان رواج اندیشه های کلامی بوده است با این همه،برای بهره گیری از معارف دینی،نباید تنها از واژه هایی سراغ گرفت که به تدریج در معنای امروزی شان به کار رفته یا در این معانی رواج یافته اند.قرآن کریم،بی آنکه واژه ی عصمت را به کار گیرد،با بیان های گوناگون،دامان انبیا و اولیا را از هر گونه گناه و خطایی می زداید.پیامبر اکرم اسلام(ص)و امیر مومنان(ع)نیز،افزودن بر این واژه بر این واژه،تعابیر دیگری به کار می برند که در رسایی و گویایی،چیزی از آن کم ندارد؛چنان که پیامبر اکرم(ص)در تفسیر آیه تطهیر می فرمایند:«من و اهل و بیتم از گناه پیراسته ایم.»


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
امام رضا (ع) و مسئله ی رجعت

 .حضرت رضا (ع) در خصوص مسئله ی رجعت چه بیاناتی دارند؟

 

روزی مامون از امام رضا(ع) پرسید:«ای ابالحسن،نظر شما دربارهی رجعت چیست؟»امام در پاسخ فرمودند:«اعتقاد صحیحی است و این رجعت (مسئله ی جدیدی نیست و )در امت های گذشته نیز بوده و در قرآن نیز آمده است(مثل قصه ی عزیز و کسانی که از ترس مرگ، از خانه هایشان فرار کردند...).

جدم رسول خدا فرمود که هر چه در امت های گذشته روی داده است،در این امت نیز روی خواهد داد.هر گاه مهدی که از فرزندان من است، ظهور کند،عیسی با وی نماز خواهد گزارد.نیز،خحضرت رسول فرمودند:اسلام در آغاز،غریب بود و بار دیگر خواهد شد و خوشا به حال غریبان. پریسدند:یا رسول الله،بعد از آن چه خواهد شد؟فرمودند:حق، به حق دار خواهد رسید». 


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
رجعت کنندگان

 6.آیا رجعت امری همگانی است یا خاص برخی؟

 

پدیهی رجعت امری همگانی نمی باشد و منحصر به جمعی از مومنان راستین و مشرکان محض خواهد بود.بهترین دلیل بر این گفته،حدیثی از حضرت صادق(ع)است:«به درستی که رجعت برای همه نیست،بلکه به جمعی خاص اختصاص دارد.رجعت نمی کنند،مگر مومنان راستین و مشرکان فرو رفته در شرک محض؛غیر از آنان،هیچ کس به دنیا باز نمی گردد.»

البته روایات فراوانی به صورت ویژه،خبر از رجعت افراد خاصی داده شده است.به صورت اختصار می توان به برخی اشاره کرد:امام حسین (ع) را اولی رجعت کننده و برای مولا علی (ع) رجعت های متعددی ذکر کرده اند.ائمه به صورت خصوصی به برخی یاران خود بشارت رجعت داده اند.برخی روایات می گوید انبیای گذشته رجعت خواهند کردو پیامبر به همراه معصومین(ع) رجعت می کنند.


نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 17 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
آثار اعتقاد به رجعت

 5.اعتقاد به رجعت چه آثاری دارد؟

 

اعتقاد به رجعت عاملی برای حرکت سازنده ی فردی و اجتماعی و وسیله ای برای طغیان علیه بی عدالتی هاست؛زیرا:

1-5.همان گونه که در باب زنده شدن مردگان،شک حضزت عزیز (ع)پس از حیات دوباره وی نیز و تردید حضرت ابراهیم (ع) با مشاهده ی حیات چهار پرنده ی ذبح شده از بین رفت و موجب ایمان بیشتر آنان به حقانیت گفتار خداوند شد،اعتقاد به اصل رجعت نیز شیعیان را به حقانیت خویش آگاه می سازد و آنان را به تلاش فردی،اجتمتعی و دینی تر غیب می کند؛

2-5.در رجعت،ائمه ی اطهار (ع) و مومنان خالص،به این جهان باز می گردند تا حق خود را باز ستانند و کافران نیز بر می خیزند تا قصاص شوند.داشتن چنین اعتقادی آثاری به همراه دارد:

1-2-5.شیعیان سعی می کنند اعمالشان را به گونه ای انجام دهند که مومنانی باشند که به همراه ائمه ی اطهار (ع) به این دنیا رجعت می کنند؛

2-2-5.با رجعت،شیعیان خالص قادرند انتقام همه ی ظلم های را بگیرند که بر آنان رفته است.نیجه ی اینکه اشتیاق به شیعه ی خالص بودن و امید به انتقام گرفتن،شیعه را برای اصلاح خویش و کسب شایستگی برای قصاص گرفتن از کافران محض،به تحرک وا می دارد.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
زمان رجعت

 4.رجعت در چه زمانی اتفاق خواهد افتاد؟

 

روایات گوناگونی که دلالت بر امر رجعت دارند،در یک کعنا با هم اتحاد دارند و آن،این است که سیر نظام دنیوی به سوی روزی است که در آن،آیات الهی به بالاترین و کاملترین شکل ظهور خواهد کرد و در آن روز،گناهی وجود ندارد و شیطان،قدرت اغواگری نخواهد داشت و همه ی عبادت ها خالصانه برای خدا خواهد بود و حق از باطل جدا می شود.در چنین روزی،بعضی از اولیای الهی و برخی از دشمنان خدا از دنیا رفته اند،رجعت خواهند کرد.

با این توضیح، روشن است که زمان دقیق رجعت را با ذکر سال و ماه و روز آن،نمی توان معلوم کرد.اما به طور کلی،بر اساس آنچه از روایات و تفاسیر علما به دست می آید،پیش از رستاخیز و در زمان حکومت مهدی (عج)اتفاق می افتد.


نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 16 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
ادله ی رجعت

 ادله ی رجعت

3.چه دلیلی بر وقوع رجعت وجود دارد؟

ادله ای که بر وقوع رجعت دلالت دارند بر دوسته اند:

1-3.ادله ی قرآنی:در قرآن کریم  آیات زیادی دلالت بر حیات مجدد انسان دارد.خداوند نمونه ی افرادی را برای ما فرموده است که قبل از رستاخیز،حیات مجدد پیدا کرده اند و به اصطلاح،به دنیا رجعت داشته اند؛لذا همان گونه که در اقوام گذشته،رجعت صورت گرفته است،در آینده هم رجعت صورت می گیرد و امری محال و غیر ممکن نمی باشد.برای مثال،نمونه هایی از آن را بیان می کنیم که در قرآن آمده است:

اگر چه زنده کردن یک مرده برای خداوند با زنده کردن تمام مردگان نمی کند.این گونه نبوده است که افراد معدودی زنده شوند.خداوند متعال در آیه ای،خبر از زنده شدن هزاران مرده داده است:آنجا که می فرماید:«آیا از (حال)کسانی خبر نیافتی که از بیم مرگ از خانه های خود خارج شدند،در حالی که هزاران تن بودند؟پس خداوند به آنان گفت:«تن به مرگ بسپارید.»انگاه آنان را زنده ساخت.آری،خداوند به مردم،بخشنده است؛ولی بیشتر مردم سپاسگزاری نمی کنند.»

رسول گرامی اسلام می فرمایند:«هر آنچه در امت های گذشته رخ داده است،در امت من نیز رخ خواهد داد.»از این سخن نتیجه گرفته اند که از آن جایی که رجعت یکی از حوادث مهم امت های گذشته است و تاکنون نیز تحقق نیافته،قطعا در زمان آینده صورت خواهد گرفت.

علاوه بر آیات فوق،آیات فراوانی در قرآن کریم آمده است که از نظر شیعه،بر رجعت در آخر الزمان تطبیق پذیر است؛برای اختصار تنها به یک نمونه اشاره می کنیم:خداوند در آیه ی 83 سوره ی نمل می فرماید:«... و آن روز که هر امتی گروهی از کسانی را محشور می کنیم که آیات ما را تکذیب کرده اند،پس آنان نگاه داشته می شوند تا همه به هم بپیوندند.»علامه طباطبایی در باره ی این آیه می گوید:«از ظاهر آیه بر می آید که حشر  در آن،حشر در غدیر روز قیامت است؛زیرا حشر در قیامت اختصاص به یک گروه از هر امت ندارد،بلکه تمامی امت ها در آن محشور می شوند و حتی به حکم آیه ی « وَحَشَرْنَاهُمْ فَلَمْ نُغَادِرْ مِنْهُمْ أَحَدًا»(کهف،47)یک نفر هم از قلم نمی افتد.اما در آیه ی محل بحث،می فرماید که از هر امتی،فوجی را محشور می کنیم.»وی سپس در تایید اینکه نظر قرآن در این آیه،حشری غیر از قیامت است،می نویسد:«...و باز موید گفتار ما این است که این آیه و دو آیه بعدش،بعد از داستان بیرون شدن دایه از زمین شده اند که خود،یکی از علایمی است که قبل از قیامت واقع می شوند؛قیامتی که در چند آیه ی بعد درباره ی آن می فرماید:« وَيَوْمَ يُنفَخُ فِي الصُّورِ»و تا چند آیه بعد،اوصاف وقایع آن روز را بیان می کند.معنا ندارد که قبل از شروع به بیان اصل قیامت و وقایع آن،یکی از وقایع آن را جلوتر ذکر کند؛چون ترتیب وقوعی اقتضا می کند که اگر حشر فوج از هر امتی هم جزو وقایع قیامت باشد،آن را بعد از مسئله ی نفخ صور ذکر فرماید،ولی این طور ذکر نکرد؛بلکه قبل از نفخ صور،مسئله ی حشر فوج از هر امتی را آورده است.پس معلوم می شوداین حشر،جزو وقایع قیامت نیست.»

در توضیح همین آیه،روایات فراوانی از اهل بیت (ع) نقل کرده اند که ایشان این آیه را دلیل محکمی بر وقوع رجعت در دوران حکومت مهدوی (عج)دانسته اند.

2-3.ادله ی روایی:روایات رجعت را نیز می توان به دوسته ی کلی تقسیم کرد:دسته ی نخست،روایاتی است که به تحقق رجعت در امت های گذشته اشاره کرده است.این روایات را،عمدتا،درشرح آیات مربوط به رجعت ذکر کرده اند.به برخی از آن ها در سوال قبل اشاره کردیم.

دسته ی دوم،روایاتی است که به وقوع رجعت در آخر الزمان و در آستانه ی بر پایی قیامت اشاره می کند.در این دسته،علاوه بر روایاتی که در ذیل آیات مرتبط ذکر کردیم،روایات مستقلی نیز به چشم می خورد.یکی از آن ها این است که امام باقر (ع) می فرمایند:«روز های خدا سه تاست:روزی که قائم قیام کند و روز رجعت و روز قیامت.»به علاوه،دعا ها و زیارت نامه های متعددی در دست است که به نحوی به مسئله ی رجعت اشاره دارند.


نوشته شده در تاريخ سه شنبه 15 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
چرایی رجعت

 2.رجعت واجد چه هدف و فلسفه ای است؟

 

از آنجا که در عالم خلقت،هیچ امری بدون هدف و فلسفه نیست،یکی از سوالات اصلی در مسئله رجعت این است که چرا باید عدهای از انسان ها، خوب باشند یا بد،قیل از قیامت و در دوران ظهور حضرت امام مهدی (عج)به دنیا برگردند؟

1-2.یاوری و نصرت دین الهی

یکی از اهدافی که رجعت مومنان بر آن استوار است،نصرت و یاری رساندن است به دین الهی در آرمان شهر مهدوی و عصر حکمت قائم آل محمد(ص)است که حکومت عدل الهی را جهانی کند.خداوند می فرماید:«همانا فرستادگان خویش و مومنان را در دنیا و روزی که شاهدان برخیزند،یاری خواهیم کرد.»(مومن ، 51)از ظاهر این آیه استفاده می شود که این نصرت،دسته جمعی انجام می شود، نه فردی.از آنجا که چنین نصرتی تا کنون تحقق پیدا نکرده است،قطعا در آینده تحقق خواهد یافت؛زیرا وعده ی الهی تخلف نا پذیر است.

امام صادق (ع) در تفسیر این آیه می فرمایند:«به خدا سوگند،این نصرت در رجعت است؛چرا که ائمه و بسیاری از پیامبران در دنیا کشته شدند و کسی آنان را یاری نکرد.این مطلب در رجعت تحقق خواهد یافت.»

2-2.تکامل مومنان

براساس برخی روایات،یکی از حکمت ها و اهداف رجعت،به کمال رسیدن مومنان خالص است؛چرا که آنان در مسیر تکامل معنوی،با موانع دشمنان روبه رو بوده اند واز تکامل باز مانده اند.از این رو، حکمت الهی اقتضا می کند که آنان مسیر  تکاملی خویش را از طریق بازگشت به این جهان به ایان برسانند و در گسترش حکومت حق و آرمان شهر مهدوی،سهیم باشند.شرکت در چنین حکومتی،بی شک،از افتخارات بزرگ محسوب می شود.از این رو ، امام صادق(ع) می فرمایند:«هر مومنی که کشته شده باشد،به دنیا برمی گردد تا (بعد از آن زندگی مجدد)به مرگ طبیعی بمیرد و هر مومنی که مرده باشد به دنیا برمی گردد تا کشته شود(وبه ثواب شهادت برسد).»

3-2.فخر مومنان،از تشکیل آرمان شهر مهدوی

در طول تاریخ،بسیاری از مومنان در آرزوی حاکمیت دین در سراسر جهان بوده اند و برای تحقق این هدف،بسیار مبارزه کرده اند؛اما دشمنان دین با ظلم خویش نگذاشتند دین الهی در تمام ابعاد،حاکمیت یابد.از این رو،براساس دسته ای از روایات،در دوران رجعت،مومنان به این جهان بر می گردند تا عزت دین و خفت و خواری ظالمان را مشاهده کنند و از برقراری و تشکیل آرمان شهر مهدوی و حکومت عدل مهدوی،لذت برند.

امام باقر(ع) می فرماید:«اما مومنان،به سوی روشنایی های چشمانشان بر می گردند(تا چشمشان با دیدن حکومت عدل امام زمان روشن شود.)و اما ستمگران،بر می گردند نا چار عذاب الهی شوند؛چنان که خداوند می فرماید:و قطعا غیر از آن    عذاب بزرگتر ،از عذاب این دنیا به آنان می چشانیم.»

4-2.کیفر دنیوی کافران و تاثیر آنان از استقرار حکومت مهدوی

یکی دیگر از اهداف رجعت را چشیدن کافران از عذاب های دنیوی شمرده اند.امام باقر(ع) می فرمایند:«هیچ شخصی نیک و بدی از این امت نیست؛مگر اینکه رجعت می کند:مومنان بر می گردند تا اینکه عزیز شده،چشمانشان روشن شود و فجار بر می گردند تا خداوند ذلیلشان کند.آیا نشنیده ای گفتار خداوند را که می فرماید:همانا عذاب نزدیک تر (کوچک تر)را که غیر از عذاب بزرگ تر است،به آنان می چشانیم.»عذاب نزدیک تر،به عذاب رجعت منطبق شده است.

حضرت علی (ع) در تفسیر آیه ی مبارکه«ُّبَمَا يَوَدُّ الَّذِينَ كَفَرُواْ لَوْ كَانُواْ مُسْلِمِينَ» (حجر،2)می فرمایند:«زمانی که من با شیعیانبر می گردم،بنی امیه را با خواری و ذلت به قتل می رسانم.در این هنگام، کفار می گویند ای کاش مسلمان بودیم.»

5-2.انتقام جویی از دشمنان

 در پاره ای روایات،یکی از اهداف دشمنان رجعت را انتقام گرفتن از دشمنان اهل بیت(ع)عنوان کرده اند؛به طوری که یکی از لقب های امام عصر(ع) منتقم گفته اند.

امام صادق فرمودند:«هنگامی که مصیبت (جدم) حسین (ع)صورت پذیرفت.ملائکه به درگاه خداوند تضرع کردند.پس خداوند سایه ی حضرت قائم را بر پاداشت  و فرمود که به وسیله ی وی،از آنان که به او (امام حسین(ع))ستم کردند،انتقام می گیرم.»امام زمان (عج)در صورتی می تواند از قاتلان امام حسین(ع)انتقام بگیرد که آنان زنده باشندو این،با رجعت تحقق می یابد. 


نوشته شده در تاريخ دو شنبه 14 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
معنای رجعت

 1.منظور از رجعت چیست؟

 

رجعت در لغت،به معنای بازگشت است؛ام از نظر اصطلاحی،به این معناست که به امر خداوند و به دست حضرت مهدی(عج)گروهی از مردگان،زنده شده و با قیام آن حضرت، همراه می شوند.بر این حساب،قبل از روز رستاخیز،مردگان به دنیا باز می گردند تا به پاداش یاوری و همراهی و درک حکومت مهدی (عج)نائل آیند؛نیزخداوند برخی دشمنان حضرت ولی عصر (عج)را زنده می کند تا وی از آنان انتقام گیرد.

علمای شیعه اعتقاد به رجعت را ملزم با پیروی از مذهب تشیع می دانند و اگر اعتقاد به امامان معصوم وجود نداشته باشد،اعتقاد به بازگشت امامان معصوم(ع)و مومنان،قبل از رستاخیز،هم باید وجود داشته باشد و این دو لازم و ملزوم هم اند.در تمام دورانها،بر سر اعتقاد به رجعت،اجماع علمای شیعه و جود داشته است و هیچ کس از آنان منکر رجعت نبوده اند.علامه مجلسی در بحارالانوار،نام بسیاری از علمای شیعه را آورده است که در کتاب هایشان به اصل رجعت تاکید کرده اند.


نوشته شده در تاريخ شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
رجعت،چیستی و چرایی

 درآمد

یکی از باور های شیعیان،اعتقاد به رجعت و حیات مجدد افراد و گروه هایی خاص است،پس از ظهور حضرت مهدی (عج)است.در این نوشتار ،برآنیم تا به برخی پرسش ها در این باره به طور مختصر پاسخ گوییم.

پرسش هایی که پاسخ خواهیم داد:

؟منظور از «رجعت» چیست؟

؟رجعت واجد چه هدف و فلسفه ای است؟

؟چه دلیلی بر وقوع رجعت وجود دارد؟

؟اعتقاد به رجعت چه آثاری در پی دارد؟

؟آیا رجعت امری همگانی است یا خاص برخی؟

؟حضرت رضا (ع)در خصوص رجعت چه بیاناتی دارند؟


نوشته شده در تاريخ شنبه 12 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
درنگى در پیدایش وهابیت و برخى پیامدهای آن (عبرت ها)

 عبر ت ها

به تصدیق تاریخ نگاران، آیین وهابیت، مَسلکى ساختگى است که هیچ پیشینة تاریخى در عصر صحابه، تابعان و سه قرن نخست که از نظر اه ل سنت، خیرالقرون است، ندارد. تخم آن در اوایل قرن هشتم، پاشیده شد و به صورت ماده ی خام در لا به لاى کتاب ها ماند؛ تا اینکه محمد بن عبدالوهاب، آ نرا احیا کرد و گسترش داد.

با اینکه احمد بن تیمیه از نظر فضل و دانش و قدرت قلم، با محمد بن عبدالوهاب مقایسه کردنی نبود، مکتبش در زمان او اصلاً رشد نکرد و با مرگ او نیز مُرد؛ درحالى که همین مکتب نیمه جان را محمد بن عبدالوهاب رشد داد؛ تاحدی که بخش شرقىِ عربستان را فراگرفت. پس از فروپاشى عثمانى ها، حرمِین شریفَین در اختیار وهابیان قرار گرفت و بزر گترین پایگاه تبلیغى را تصاحب کردند؛ تا آنجاکه زائر خانة خدا باید از نظر عقیدتى و رفتارى، تابع مکتب وهابى و فقه حنبلى باشد.

اکنون پرسش این است که علت آن ناکامى و رمز این موفقیت چیست؟

در پاسخ مى گوییم دو عنصر مکان و زمان در این دو نتیجه گیرى مؤثر بوده است: ابن تیمیه افکار شاذ خود را در محیطى مطرح کرد که عالِمان بزرگى در شام و مصر، در سنگر دفاع از عقیده و شریعت قرار داشتند و با حضور در مناظره های علمى، مشت او را باز کردند و او دیگر نتوانست در اذهان عموم مردم تأثیر بگذارد. اگر هم اثرى داشت، از جنبه ی عاطفى بود،نه مکتبى؛ زیرا زندانى شدنِ یک روحانى، عواطف عوام را تحریک مى کند.

حا ل آنکه مروج مکتب او، اندیشه ی به ظاهر توحیدى را در میان عرب هاى بدوى و بیابانىِ دور از علم و فرهنگ مطرح کرد و توانست از سادگىِ آنان، کمال استفاده را بکند.  به خصوص،آنجا که عمل مسلمانان را به


نوشته شده در تاريخ جمعه 11 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
درنگى در پیدایش وهابیت و برخى پیامدهای آن (3-محمد بن عبدالوهاب)

 3-محمد بن عبدالوهاب

 

افکار ابن تیمیه را از همان روزهاى نخست، دانشمندان در بوته ی نقد قرار دادند و نقدهاى اُستوارِ عالمان شامى و مصرى، مکتب او را منزوى و مطرود ساخت؛ ولى پس از حدود سه قرن ونیم، شخصى به نام محمد بن عبدالوهاب، مکتب او را از انزوا درآورد و با قوّه ی شمشیر، به نشر آن پرداخت. متأسفانه، طرح مجدّد افکار ابن تیمیه ازسوى محمد بن عبدالوهاب، همچون طرح آن توسط خود ابن تیمیه، زمانى انجام گرفت که جهان اسلام در بدترین وضعیت تاریخى به سر مى بُرد: اروپا خود را آماده مى کرد که کشورهاى اسلامى را مستعمره ی خود سازد و کشور هند، با زور و تزویر، از دست مسلمانان خارج شد و ارتش انگلستان بر آن شبه قاره حکومت مى کرد.



ادامه مطلب...

نوشته شده در تاريخ پنج شنبه 10 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس
درنگى در پیدایش وهابیت و برخى پیامدهای آن(دستاورد مکتب)

 2.دستاورد مکتب

 

اکنون که از موقعیت ابن تیمیه، نزد عالِمان شام و مصر آگاهى یافتیم، شایسته است با خصوصیات مکتب او نیز آشنا شویم. در اینجا با بهره گیری از مثَل معروف« درخت را باید از میوه اش شناخت »،یادآور مى شویم که مکتب او را چهار ویژگی تشکیل می دهد:

1-2-دعوت به تجسیم

شعار مسلمانان در طول هفت قرن، برخلاف یهود، تنزیه و پیراستگى خدا از جسم و جسمانیت بود؛ اما ابن تیمیه با ترفند خاصى، مسلمانان را به تجسیم دعوت مى کند و خدا را بر سریرى به نام عرش مى نشاند تا از آن نقطة بلند، بر جهان بنگرد. نیز، گاهى او را به آسمانِ پایین، فرود مى آورد،او درباره ی صفات خبرى، مانند اِستوا)ایستادن(، یَد، عِین، وَجْه ومانند آ نها، معتقد است:«خدا واقعاً دست و چشم و صورت دارد؛ چیزى که هست، چگونگى آن براى ما روشن نیست.»

ابن تیمیه جمله ی اخیر را مسلّماً به سبب فرار از اتهام به«تجسیم» ذکر مى کند؛ ولى سودى به حال او نمى بخشد؛ زیرا خدایى که بر سریر مى نشیند، حرکت مى کند و با دستش آدم مى آفریند، خداى جسمانى خواهد بود؛ هرچند چگونگىِ آن براى ما معلوم نباشد؛ مگر این کلمات را کنایه از یک رشته معانى بداند که دراین صورت، دیگر در معانىِ لغوى، آن طور که وى مدّعى است، به کار نخواهد رفت.

2-2-کاستن از مقام انبیا و اولیاى الهى

در مکتب ابن تیمیه، پیامبران و اولیاى الهى، انسان هایى هستند که کمالات و مقاماتشان با مرگشان پایان مى یابد. ازاین رو، وی زیارت و توسّل به آنان را بدعت و کارى غیرسودمند مى شمارد.

3-2-تکفیر مسلمانان

ابن تیمیه، مسلمانان را به سبب توسل به اولیاى الهى تکفیر کرد و ازاین طریق، نوعى دو دستگى در میان آنان پدید آورد؛ اما خوشبختانه بر اثر تلاش عالِمان زمان، با مرگ او، مکتب

نوشته شده در تاريخ چهار شنبه 9 شهريور 1390برچسب:, توسط ناشناس

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 7 صفحه بعد

مرجع دریافت قالبها و ابزارهای مذهبی
.: Themes By Blog Skin :.

قالب وبلاگ